loading...
اراجیف های ذهن من
نوید بازدید : 5 سه شنبه 12 شهریور 1392 نظرات (0)

يادمه اوون اوايل با يه دختره دووس بووودم قرار شد بريم خوونه با هم سعكس كنيم...دختره هم ازم بزرگتر بوود و هم با تجربه تر....

توو راه كه داشتيم ميرفتيم خونه بهم گفت :
خرووس كه نيستي؟؟؟ من اصن خوشم نمياد طرفم خروووس باشه...

درووغ چرا من اصن اوون موقع نميدوونسم اصطلاح خرووس يني چي.. منم توو دلم گفتم خرووس باباتِ ديوووث ..بعد پيش خودم فك كردم گفتم شايد منظوورش اينه كه يني تا رفتيم خوونه مثِ خرووس نپر رووم سريع بكنم...خلاصه منم بهش گفتم نه بابا خرووس چيهُ اين صحبتا...

رسيديم خوونه بعد از يكي دو ساعت لاس زدنُ عشق بازيُ اين حرفا كشيدم پايين تا بكنم توو همين كه رفت توو آبم اوومد...

اوونم گفت همين؟؟ منم گفتم آره همين...پاشُد لباس پووشيد رفت...!!

منم توو هموون حالت مثِ دوولَم خسته و پژمرده افتاده بوودم روو تختمُ داشتم به اين فك ميكردم كه چرا اين يهو ول كرد رفت

بعد از اين اتفاق خيلي بهم برخورد و همين امر باعث شد كه من تووي عُنفُوانِ جَووني جـ.ـغ رو ببووسمُ بزار كنار نا گفته نماند كه توصيه هاي دووستان ( جـ.ـغ نزن پيستا بخور) هم بي تاثير نبوود..!!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    عایا مطالب من براتون جالبه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 75
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 63
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 76
  • بازدید سال : 79
  • بازدید کلی : 114,802